متن مداحی/مولودی

روایت میکنه طناب دور دستش

به کوفه قصه‌ی پدر را مواسات

دخیل بست به ذوالفقار کلام

علمدار سادات اباالفضل شامات

رجز خطبه خوانده به نظیر مراعات

نگو اسکتوأ محدوده به زبانت

سفر در زمان کرد دم دروازه ساعات

از بالا صدا رفت، تا کربلا رفت

بشکسته مناره مأذنه ها رفت

خیمه زد کلامش، نورش کجا رفت

خورشید عقب نشینی کرد از سما رفت