متن مداحی/مولودی
زينب از شام وارد كربلا شد
شيعه به روز اربعين با دل پر درد و غمين
اسيران چون ز شام آزاد گشتند
از اين اندوه و غم دلشاد گشتند
يزيد بی حيا يعنی حيا كرد
بشير را هم بر ايشان رهنما كرد
به امر زاده آن زشت آيين
بياوردند محمل های زرين
چو زينب ديد محمل های زربفت
ز دل آهی كشيد و زد به سر دست
ز بخت خويشتن زينب بر آشفت
به آه و ناله و زاری چنين گفت
كسی كه شش برادر كشته ديده
جوانانی به خون آغشته ديده
هنوز از خون بود تر آستينم
چه سان در محمل زرين نشينم
گر اين زينت بود بهر دل ما
سيه پوشيد يكسر محمل ما
كه ما جمله زنان مستمنديم
سيه بخت و سيه پوشی پسنديم
سيه كردند محمل با علم را
به محمل بر نشاند اهل حرم را
نظر انداخت زينب از چپ و راست
كه ای ياران حسين من نپيداست
چو با ما نيست بابای سكينه
چه اين جا و چه شام و چه مدينه
جوانان بنی هاشم كجاييد
كه ما را زين سفر ياری نماييد
خوشا روزی كه بار اين جا گشوديم
در اين جا منزل و ماوا نموديم
همه رعنا جوانان زنده بودند
همه فرخ رخ و فرخنده بودند
در اين جا خيمه و خرگاه به پا شد
در اين جا عشرت قاسم عزا شد
بيامد بر سر قبر برادر
بگفتا زينب محزون و مضطر
كه ای پشت و پناه و يار زينب
انيس و مونس شبهای رينب
بريدی از چه بر ما آشنايی
چرا ای شه ز ما كردی جدايی
من از روز ازل ای شاه ابرار
از ين درد و بلا بودم خبردار
كه اهل كوفه مهمانت نمايند
گلوی تشنه قربانت نمايند
تو ماندی كربلا با نعش اكبر
بود همراه ما ليلای مضطر
چنين روی نبود هرگز گمانم
كه تو كشته شوی من زنده مانم
كجا رفتند آن رعنا جوانان
كجا رفتند آن پاكيزه جانان